-
قصه های ریزه ریز یه برکه و یه ماهی
0شامل پنج داستان در رابطه با فیل، گاو، مار ماهی، مارمولک و مورچه
داستان فیل: فیل تشته بود. رفت لب چشمه، اما همین که خواست آب بخورد، خرطومش لای شن و ماسه گیر کرد. هر کاری کرد…
-
قصه های ریزه ریزه یه آسمون آبی
0آسمان لباس آبی اش را پوشید بعد به دوربین گفت: «ببین چه قدر خوشگل شده ام. زود از من عکس بگیر.»
دوربین گفت: «آسمون با لباس آبی، بی ابر که نمی شود.»
آسمان باد را صدا زو و…
-
قصه های ریزه ریزه یه عالمه خوراکی
0پنج داستان در رابطه با: سیب زرد، برنج، گردو، لواشک و درخت خسیس
داستان سیب زرد: میوه ها سر صورتشان را شستند و خشک کردند. قل خوردند، رفتند تو ظرف میوه نشستند و منتظر مهمان ها شدند. بعد داد زدند: «سیب زرده، قل بخور بیا الان مهمان ها می آیند.» …