-
جنگلبان مهربان
0ناگهان کانگروها را دید که خیلی ناراحت و نگران بودند؛ کانگرو کوچولو گم شده بود. جنگلبان مهربان شروع کرد به گشتن اطراف… بین درختان، لا به لای بوته ها…
-
جوراب کوچولو و اسباب بازی های ریزه میزه
0برای جوراب کوچولو یک اتفاق عجیب میافتد اما او از مشکلات عبور میکند و در آخر موفق می شود.
-
چتر اورسولا (۶)
0اورسولا محم دسته ی چتر را گرفته بود. خودش هم ا زاین که اصلاً نمی ترسید تعجب کرده بود. حتی یک ذره هم احساس ترس نمی کرد، بلکه خیلی هیجان زده و خوشحال بود.
او به پایین نگاه کرد و دید که خانه ها و خیابان ها از او خیلی دور هستند.
-
چی می شد اگه …؟
0نندی به چیزهای عجیب و غریب فکر می کنه و همه ی این ها با یک سؤال شروع می شه:
چی می شد اگه…
-
داستان خمیر دندان
0تاکنون به این فکر کرده اید که خمیر دندان چگونه اختراع شده است؟
داستان از این جا شروع می شود که …
-
درخت جادویی (۴)
0تامی با تعجب فریاد زد: «تو می توانی حرف بزنی؟» سنجاب جواب داد: «بله که می توانم، حالا هم گوش کن! تو در خطر بزرگی هستی و اگر بخواهیم تو را از دست جادوگر بدجنس جنگل نجاب بدهیم، وقت زیادی نداریم.»
-
-
روباه مکّار
0… بعد از مدت کوتاهی روباه همهی هندوانهها را خورد و فقط پوست آن را باقی گذاشت …
-
روز تولد عجیب و دوست داشتنی!
0یک هفته تا تولد تامی باقی مانده است. مادرش پرسید: «پسرم، امسال تولد تو عجیب و دوست داشتنی خواهد بود.»
-
-
-
شیر بسیار خسته
0شیر بسیار خسته است.
بچه هایش از او می خواهند تا با آن ها به شکار بیاید.
اما خورشید او را صدا می کند و…